جدول جو
جدول جو

معنی کباب ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

کباب ساختن
(رُ صَ گِ رِ تَ)
کباب کردن:
داد لبش چون نمک بوی بنفشه به صبح
بر نمکش ساختم مردم دیده کباب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ هََ جَ)
تباه گردانیدن. تباه کردن. ضایع و فاسد و خراب ساختن: طلخ، تباه ساختن کتاب را. (منتهی الارب). باطل و بکارنیامدنی ساختن چیزی را، منهدم کردن و ویران ساختن و هلاک و نابود ساختن کسی یا چیزی را:
مبادا که گردد بتو کینه خواه
ز خشم پدر پور سازد تباه.
فردوسی.
رجوع به تباه و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ دَ)
کم کردن. (آنندراج). کساد کردن. بی رونق نمودن. کاسد کردن:
بیابیا که به یاد تو مردم چشمم
کساد ساخته نرخ متاع مرجان را.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
ویران کردن. منهدم نمودن. از بین بردن: و خانه های کوچک و بزرگ را خراب سازند. (مجالس سعدی) ، مست کردن دیگری. بمستی سخت انداختن
لغت نامه دهخدا
(گَ کَ دَ)
حساب تراشی کردن. حساب سازی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بار آماده کردن برای حرکت. عدل، بستۀ بار را مهیا ساختن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
مقدمات کار را فراهم کردن آماده شدن: (حال وی بگفت و آنگاه باز نمود که اختیار ما بر تو میافتد. باز گرد و کار بساز (بیهقی)، حاجت کسی را بر آوردن کار او را انجام دادن: در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودا زده را کار بساز) (حافظ)، کشتن بقتل رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار ساختن
تصویر بار ساختن
عدل، بسته بار مهیا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتاب ساختن
تصویر کتاب ساختن
تالیف کردن تصنیف کردن: (واجب دیدم این کتاب بنا شریف او ساختن) (راحه الصدور)
فرهنگ لغت هوشیار
از رواج و رونق انداختن (کالا بازار)، یا کساد ساختن نرخ. کم کردن نرخ: (بیا بیا که بیاد تو مردم چشمم کساد ساخته نرخ متاع مرجانرا)، (واله هروی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباه ساختن
تصویر تباه ساختن
تباه کردنضایع و فاسد کردن، منهدم کردن: ویران ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
((تَ))
چاره نمودن، تهیه دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تباه ساختن
تصویر تباه ساختن
((تَ. تَ))
تباه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
صنع الفقّاعات
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
Bubble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
faire des bulles
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
puszczać bańki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
ببلے بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
пускать пузыри
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
blubbern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
пускати бульбашки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
kuunda vichocheo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
বুদ্বুদ তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
起泡
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
baloncuk yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
거품을 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
ליצור בועות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
बुलबुला बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
membuat gelembung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
ฟอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
bubbelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
burbujear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
fare bolle
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
fazer bolhas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
泡を立てる
دیکشنری فارسی به ژاپنی